معنی از ادات پرسشی

حل جدول

از ادات پرسشی

کدام. کجا


جمله پرسشی

سوالی


کلمه پرسشی

چه

چه، چی، که، کی، آیا


کلام پرسشی

آیا، چرا

فرهنگ عمید

ادات

ابزار، افزار، آلات،
(ادبی) کلمه‌ای که به‌تنهایی معنی مستقلی ندارد: ادات شرط،

فارسی به عربی

پرسشی

ضمیر الاستفهام

فرهنگ فارسی هوشیار

ادات

دست افزار انگار (اسم) افراز ابزار دست افزار آلت آلت حصول چیزی، (ادب) یکی از قسمتهای کلمه که در اصطح نحویان حرف گویند. به اصطح علمی حرف که در برابر اسم و فعل باشد و آن لفظی است که بدان اسم را به فعل ربط دهند. جمع: ادوات. یا ادات استفهام. کلمه ای مه برای پرسش بکار رود مانند: کی کجا چگونه چرا در فارسی. و من ما کیف در عربی. یا ادات تشبیه. کلمه ای است که برای مانند کردن چیزی به چیزی بکار میرود لفظی که بر تشبیه دلت کند چنانکه در فارسی: چون چو و مانند آنها و در عربی کاف و کان و جز آنها.

لغت نامه دهخدا

ادات

ادات. [اَ] (ع اِ) اَداه. آلت. آلت حصول. (وطواط). آلت حصول چیزی. افزار. ابزار. دست افزار. (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). ساز. سازکار. ساختگی. ج، ادوات: هر دو یگانه ٔ روزگار بودند در همه ٔ ادوات فضل. (تاریخ بیهقی ص 101). و دیگر ادوات بزرگی و مهتری دانیم که ما را معذور دارد [قدرخان]. (تاریخ بیهقی ص 217).
- ادات بناء، اسباب او.
- ادات حرب، سلاح جنگ: قال التنوخی: و کان [ابن الجراح احمدبن محمد] احدالفرسان یلبس اداته و یرکب فرسه و یخرج الی المیدان و یطرد الفرسان. (معجم الأدباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 79 س 2).
- ادات نجار، آلات او.
|| سبب. || یکی از اقسام کلمه که در اصطلاح نحویین حرف گویند. به اصطلاح علمی حرف که در مقابله ٔ اسم و فعل باشد و آن لفظی است که بدان اسم را بفعل ربط دهند. (غیاث اللغات). در نزد علماء نحو و ارباب منطق حرف باشد که یکی از اقسام سه گانه ٔ کلمه است و در مقابل اسم و فعل ایراد شود. (کشاف اصطلاحات الفنون). ج، اَدوات.


ادات لو

ادات لو. [] (اِخ) طائفه ای چادرنشین و زارع در حوالی مشکین آذربایجان، دارای 200 خانوار. ییلاق آنان به سنبلات و قشلاقشان مُغان است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 108).

فرهنگ معین

ادات

(اَ) [ع.] (اِ.) افزار، ابزار، آلت، وسیله.

عربی به فارسی

ادات

دستگاه , اسباب , الت کوچک , مکانیکی , جزء (اجزای) , ابزار , انبر , الت , افزار , اجراء , انجام , انجام دادن , ایفاء کردن , اجراء کردن تکمیل کردن , الت دست , دارای ابزار کردن , بصورت ابزار دراوردن , لوازم اشپزخانه , وسایل , ظروف

فرهنگ فارسی آزاد

ادات

اَدات، وسیله، ابزار (جمع: اَدَوات)،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ادات

آلت، ابزار، دست‌افزار، لوازم، حرف

ترکی به فارسی

ادات

حرف

معادل ابجد

از ادات پرسشی

986

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری